Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
acceleration /əkˌsel.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: شتاب, سرعت, تسریع, افزایش سرعت, تندی, تعجیل; USER: شتاب, سرعت, تسریع, شتاب دهنده, افزایش سرعت

GT GD C H L M O
add /æd/ = VERB: افزودن, اضافه کردن, جمع کردن, ضمیمه کردن, جمع زدن, باهم پیوستن, باخود ترکیب کردن, زیاد کردن; USER: اضافه کردن, اضافه, افزودن, اضافه کنید, اضافه می

GT GD C H L M O
adopted /əˈdɒp.tɪd/ = VERB: قبول کردن, اتخاذ کردن, اقتباس کردن, تعمید دادن, در میان خود پذیرفتن, به فرزندی پذیرفتن, فرا گرفتن, نام گذاردن; USER: اتخاذ, به تصویب رسید, به تصویب, اتخاذ شده, اتخاذ کرده

GT GD C H L M O
adventure /ədˈven.tʃər/ = NOUN: حادثه, ماجرا, سرگذشت, مخاطره, تجارت مخاطره امیز; VERB: دستخوش حوادی کردن, با تهور مبادرت کردن, دل بدریا زدن, خود را بمخاطره انداختن, در معرض مخاطره گذاشتن; USER: ماجرا, ماجراجویی, های ماجراجویی, ماجراجویی های, ماجراجویی را

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
almost /ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک; USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
announce /əˈnaʊns/ = VERB: اگهی دادن, اعلان کردن, اخطار کردن, خبر دادن, انتشار دادن, اشکار کردن, مدرک دادن; USER: اعلام, را اعلام, اعلام می, اعلام خواهد کرد, اعلام کرد

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
applied /əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته; USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
asking /ɑːsk/ = ADJECTIVE: خواستار, خواهان, سائل; NOUN: خواهش, خواستاری; USER: خواهان, درخواست, پرسیدن, درخواست از, خواستار

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
attractive /əˈtræk.tɪv/ = ADJECTIVE: جالب, جاذب, مورد توجه, فریبنده, کشنده, دلربا, دلکش, خوش نما; USER: جالب, جذاب, جذاب است, و جذاب, جذاب و

GT GD C H L M O
auto /ˈɔː.təʊ/ = ADJECTIVE: خود کار; NOUN: خود رو; USER: خودکار, خودرو, اتوماتیک, های خودکار, خودکار را

GT GD C H L M O
basic /ˈbeɪ.sɪk/ = ADJECTIVE: اساسی, اصلی, بنیادی, پایهای, بنیانی, تهی; USER: اساسی, عمومی, اصلی, های اساسی, بنیادی

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
beautiful /ˈbjuː.tɪ.fəl/ = ADJECTIVE: زیبا, قشنگ, خوشگل, عالی, خوب, شکیل, باصفا, خوش اندام, خوش روی, خوشرو, خوبرو, خوش منظر, فرخ; NOUN: خوبرو; USER: زیبا, های زیبا, زیبا و, بسیار زیبا, زیبا به

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
behind /bɪˈhaɪnd/ = ADVERB: پشت سر, عقب, بعد از, عقب تراز; PREPOSITION: پشت سر, دیرتراز, کپل; NOUN: عقب; USER: پشت سر, پشت, در پشت, عقب, را پشت سر

GT GD C H L M O
bit /bɪt/ = NOUN: ذره, تکه, خرده, قطعه, مته, لقمه, دهنه, سرمته, پاره, لجام, رقم دودویی, ریزه, تیغه رنده; USER: ذره, کمی, بیتی, بیت, کمی در

GT GD C H L M O
boosted /buːst/ = VERB: بالا بردن, بالا رفتن, ترقی دادن, کمک کردن, زیاد کردن, جلو بردن; USER: افزایش, تقویت, افزایش داد, را افزایش, را افزایش داد

GT GD C H L M O
boosts /buːst/ = NOUN: ترقی; USER: افزایش می دهد, افزایش

GT GD C H L M O
braking /breɪk/ = VERB: ترمز کردن; USER: ترمز, ترمز را, ترمزگیری, های ترمز, ترمز در

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
came /keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن; NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی; USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
car /kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور; USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های

GT GD C H L M O
cars /kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور; USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها

GT GD C H L M O
case /keɪs/ = NOUN: مورد, پرونده, حالت, قضیه, وضعیت, جعبه, دعوی, محفظه, قاب, جا, پوسته, اتفاق, جلد, حادثه, غلاف, قالب, صندوق, مرافعه, نیام; VERB: در صندوق یاجعبه گذاشتن, جلد کردن, پوشاندن; USER: مورد, صورت, پرونده, حالت, قضیه

GT GD C H L M O
cc /ˌsiːˈsiː/ = USER: سی سی, CC, رونوشت, سی سی است

GT GD C H L M O
champions /ˈtʃæm.pi.ən/ = NOUN: قهرمان, پهلوان, مبارز, سلحشور, مجاهد; USER: قهرمان, قهرمانان, قهرمانی, قهرمانان اروپا, قهرمان ها

GT GD C H L M O
change /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل; VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن; USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می

GT GD C H L M O
click /klɪk/ = NOUN: تیک, صدای مختصر, تلنگر, صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین; VERB: صدا کردن; USER: کلیک کنید, کلیک, را کلیک کنید, با کلیک, کلیک بر روی

GT GD C H L M O
close /kləʊz/ = VERB: بستن, مسدود کردن, محصور کردن, خاتمه دادن; ADJECTIVE: نزدیک, تنگ, خودمانی; ADVERB: نزدیک; NOUN: پایان, خاتمه, انتها, توقف, جای محصور, محوطه, ایست, بن بست; USER: نزدیک, بستن, ببندید, نزدیک است, را ببندید

GT GD C H L M O
cloud /klaʊd/ = NOUN: ابر, سحاب, توده ابرومه, توده انبوه; VERB: ابری شدن, سایه افکن شدن; USER: ابر, ابری, های ابر, ابر به

GT GD C H L M O
cockpit /ˈkɒk.pɪt/ = NOUN: اطاقک خلبان در هواپیما, صحنه تئاتر, محل دعوا ومسابقه; USER: اطاقک خلبان در هواپیما, کابین خلبان, داخل کابین خلبان, کابین خلبان به, صحنه تئاتر

GT GD C H L M O
colour /ˈkʌl.ər/ = NOUN: رنگ, فام, بشره; VERB: رنگ کردن, تغییر رنگ دادن, ملون کردن; USER: رنگ, رنگی, رنگ را, رنگ های, های رنگی

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
components /kəmˈpəʊ.nənt/ = NOUN: اجزاء; USER: اجزاء, اجزای, مولفه, اجزا, اجزای سازنده

GT GD C H L M O
concept /ˈkɒn.sept/ = NOUN: مفهوم, تصور کلی, فکر; USER: مفهوم, مفهومی, مفهوم را, مفهوم به

GT GD C H L M O
concerning /kənˈsɜː.nɪŋ/ = PREPOSITION: در باره, در باب; USER: در باره, مربوط, در مورد, مربوط به, در خصوص

GT GD C H L M O
console /kənˈsəʊl/ = NOUN: پیشانه, میزفرمان, طاقچه, میز زیر رادیو یاتلویزیون یاارگ وپیانو; VERB: دلداری دادن, تسلی دادن, تسلیت دادن; USER: کنسول, تسلی, دلداری, را تسلی, تسلی دهند

GT GD C H L M O
convey /kənˈveɪ/ = VERB: رساندن, بردن, حمل کردن, نقل کردن; USER: رساندن, منتقل, ابلاغ, را منتقل, منتقل می

GT GD C H L M O
correct /kəˈrekt/ = ADJECTIVE: صحیح, درست, چیز درست; VERB: تصحیح کردن, صحیح کردن, اصلاح کردن, تادیب کردن; USER: اصلاح, تصحیح, را تصحیح, را اصلاح, تصحیح کنید

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
cycle /ˈsaɪ.kl̩/ = NOUN: چرخه, دوره, سیکل, دور, چرخ, دوره گردش, یک سری داستان درباره یک موضوع; VERB: چرخه زدن, سوار دوچرخه شدن, بصورت دورانی یا متناوب ظاهر شدن; USER: چرخه, سیکل, دوره, دور, چرخه ی

GT GD C H L M O
d /əd/ = NOUN: حرف چهارم الفبای انگلیسی, علامت عدد 500 در اعداد رومی; USER: د, D, ت, D در, D به

GT GD C H L M O
dec /ˈdeb.juː.tɒnt/ = USER: دسامبر

GT GD C H L M O
deliver /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه

GT GD C H L M O
design /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن; USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده

GT GD C H L M O
designed /dɪˈzaɪn/ = ADJECTIVE: عمدی; USER: طراحی, طراحی شده, طراحی شده است, طراحی شده اند, های طراحی شده

GT GD C H L M O
designer /dɪˈzaɪ.nər/ = NOUN: طراح; USER: طراح, طراحی, طراح و, طراح با, طراح به

GT GD C H L M O
developed /dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است

GT GD C H L M O
director /daɪˈrek.tər/ = NOUN: کارگردان, مدیر, رئيس, هدایتکننده, متصدی, اداره کننده, فرنشین; USER: مدیر, کارگردان, رئيس

GT GD C H L M O
don /dɒn/ = VERB: پوشیدن, برتن کردن; NOUN: آقا, لرد یا نجیب زاده, سالار, رئیس یا استاد یا عضو دانشکده; USER: آقا, دان, دون, برتن کردن, پوشیدن

GT GD C H L M O
drive /draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن; USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در

GT GD C H L M O
driver /ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی; USER: راننده, درایور, راننده به, محرک, راننده را

GT GD C H L M O
driving /ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی; ADJECTIVE: محرک; USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به

GT GD C H L M O
electric /ɪˈlek.trɪk/ = ADJECTIVE: الکتریکی, برقی, کهربایی, برق دهنده; USER: الکتریکی, الکتریک, برقی, های الکتریکی, های برقی

GT GD C H L M O
electrics /iˈlek.trɪks/ = USER: برق, الکتریکی, برق با, بدنه و الکتریک, برقی,

GT GD C H L M O
emphasis /ˈem.fə.sɪs/ = NOUN: تاکید, اهمیت, تکیه, قوت, تکیهء صدا, ضربه; USER: تاکید, تأکید, تاکید بر, اهمیت, تکیه

GT GD C H L M O
en /-ən/ = USER: EN, استاندارد EN, en در

GT GD C H L M O
enabled /ɪˈneɪ.bl̩d/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: فعال, را فعال کنید, فعال شده, خود فعال کنید, را قادر ساخت

GT GD C H L M O
energy /ˈen.ə.dʒi/ = NOUN: انرژی, نیرو, کارمایه, توانایی, حس, زور, قوه فعلیه; USER: انرژی, های انرژی, انرژی را, مصرف انرژی, انرژی در

GT GD C H L M O
engine /ˈen.dʒɪn/ = NOUN: موتور, ماشین, ماشین بخار, محرک, اسباب, الت; USER: موتور, موتور های, موتور را, های موتور, موتور در

GT GD C H L M O
english /ˈɪŋ.ɡlɪʃ/ = NOUN: انگلیسی; VERB: بانگلیسی دراوردن; ADJECTIVE: مربوط به مردم و زبان انگلیسی

GT GD C H L M O
entire /ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع; USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
exactly /ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است; USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا

GT GD C H L M O
excellent /ˈek.səl.ənt/ = ADJECTIVE: عالی, ممتاز, بسیار خوب, شگرف, فاخر, عمده, فائق, غرا; USER: عالی, بسیار عالی, عالی است, بسیار خوب, ممتاز

GT GD C H L M O
existing /ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود; USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در

GT GD C H L M O
explains /ɪkˈspleɪn/ = VERB: توضیح دادن, شرح دادن, فهماندن, تصریح کردن, روشن کردن, با توضیح روشن کردن, معنی کردن, مطلبی را فهماندن, تعبیر کردن; USER: توضیح می دهد, توضیح می دهد که, توضیح میدهد, توضیح میدهد که, را توضیح می دهد

GT GD C H L M O
express /ɪkˈspres/ = ADJECTIVE: صریح, سریع السیر, سریع, مخصوص, روشن; VERB: بیان کردن, اظهار داشتن, ادا کردن, ابراز کردن, اظهار کردن, ابراز داشتن; USER: سریع السیر, صریح, سریع, مخصوص, بیان کردن

GT GD C H L M O
expresses /ɪkˈspres/ = USER: بیان, بیانگر, بیان می, را بیان, را بیان می

GT GD C H L M O
f /ef/ = USER: F, f با, F را, اف, f به,

GT GD C H L M O
favorite /ˈfeɪ.vər.ɪt/ = ADJECTIVE: مطلوب, محبوب, برگزیده; NOUN: سوگلی, خاصگی, عزیز دردانه, ندیمه; USER: محبوب, مورد علاقه, علاقه, های مورد علاقه, مطلوب

GT GD C H L M O
feasible /ˈfiː.zə.bl̩/ = NOUN: ترس, وحشت, هراس, بیم, پروا, خوف

GT GD C H L M O
few /fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از; ADVERB: اندک, اندکی از; NOUN: کم, مقدار ناچیز; USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
first /ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی; ADVERB: اولا; USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست

GT GD C H L M O
float /fləʊt/ = NOUN: شناور, جسم شناور بر روی اب, بستنی مخلوط با شربت و غیره; VERB: شناور شدن, شناور بودن, شناور ساختن, روی آب ایستادن; USER: شناور, شناور شدن, شناور بودن, شناور ساختن, روی آب ایستادن

GT GD C H L M O
floats /fləʊt/ = NOUN: شناور, جسم شناور بر روی اب, بستنی مخلوط با شربت و غیره; USER: شناور, شناور خطوط, شناور است, شناور می, اجسام شناور

GT GD C H L M O
followed /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; USER: به دنبال, دنبال, پس از, به دنبال آن, و به دنبال

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
format /ˈfɔː.mæt/ = NOUN: قالب, قطع, اندازه شکل, هیئت, نسبت; VERB: قالب بندی کردن; USER: قالب, فرمت, با فرمت, فرمت های, قطع

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
front /frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش; ADJECTIVE: جلودار; VERB: رو کردن به, مواجه شده با, روبروی هم قرار دادن, در صف جلو قرار گرفتن; USER: جلو, مقابل, جلوی, جبهه, های جلو

GT GD C H L M O
fundamental /ˌfəndəˈmentl/ = ADJECTIVE: اساسی, بنیادی, اصلی, بنیانی, تشکیل دهنده, واجب; USER: اساسی, بنیادی, بنیادین, های اساسی, اصلی

GT GD C H L M O
fundamentals /ˌfəndəˈmentl/ = USER: اصول, مبانی, بنیادهای, اصول و, اصول اساسی

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
gives /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن; USER: می دهد, دهد, را می دهد, ارائه می دهد, می دهد و

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
hear /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود

GT GD C H L M O
heartbeat /ˈhɑːt.biːt/ = NOUN: ضربان قلب, تپش دل, جنبش, احساسات; USER: ضربان قلب, شدن ضربان قلب, ضربان قلب را, تپش دل, احساسات

GT GD C H L M O
hope /həʊp/ = NOUN: امید, امیدواری چشم داشت, چشم انتظاری; VERB: انتظار داشتن, ارزو داشتن, امیدوار بودن, پشت گرمی داشتن به; USER: امید, امیدوارم, امیدواریم, امیدوار, امیدوارم که

GT GD C H L M O
horsepower = NOUN: واحد نیرو معادل 746 وات; USER: اسب بخار, اسب بخار قدرت, اسب بخار را, اسب بخار است, اسب بخار توان

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
ideas /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده

GT GD C H L M O
identity /aɪˈden.tɪ.ti/ = NOUN: هویت, شناسایی, شخصیت, عینیت, تطابق, اصلیت, نهاد; USER: هویت, شناسایی, به هویت, از هویت

GT GD C H L M O
immediately /ɪˈmiː.di.ət.li/ = ADVERB: بلافاصله, مستقیما; USER: بلافاصله, فورا, را فورا, فورا به

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
interesting /ˈɪn.trəs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: خوش مزه, مشغول کننده; USER: جالب, جالب توجه, جالب است, های جالب, جالب توجه است

GT GD C H L M O
interior /ɪnˈtɪə.ri.ər/ = ADJECTIVE: داخلی, درونی, دور از مرز, دور از کرانه; USER: داخلی, داخله, فضای داخلی, داخل کشور, های داخلی

GT GD C H L M O
involves /ɪnˈvɒlv/ = VERB: وارد کردن, گرفتار شدن, پیچیدهشدن, پیچیدن, گرفتار کردن, گیر انداختن, مستلزم بودن, در گیر کردن یا شدن; USER: شامل, مستلزم, را شامل, شامل می

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
just /dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش; ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف; NOUN: دادگر; USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل

GT GD C H L M O
key /kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما; ADJECTIVE: عمده; VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن; USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده

GT GD C H L M O
kg = VERB: ضربه زدن به کلید

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
la /lɑː/ = NOUN: لا, نت ششم کلید دیاتونیک; USER: لا, LA, لس آنجلس, لوس آنجلس, در لس آنجلس

GT GD C H L M O
language /ˈlæŋ.ɡwɪdʒ/ = NOUN: زبان, لسان, کلام, تکلم, سخنگویی; USER: زبان, زبانی, به زبان, زبان را, زبان های

GT GD C H L M O
life /laɪf/ = NOUN: زندگی, عمر, حیات, جان, زیست, دوران زندگی, دوام, حبس ابد, رمق, مدت; USER: زندگی, عمر, حیات, جان, زندگی است

GT GD C H L M O
light /laɪt/ = NOUN: نور, چراغ, پرتو, تابش; ADJECTIVE: روشن, سبک, کم, خفیف, سبک وزن, اندک, تابان; VERB: روشن کردن; USER: نور, سبک, روشن, چراغ, پرتو

GT GD C H L M O
lightness /ˈlaɪt.nəs/ = NOUN: سبکی; USER: سبکی, روشنایی, سبک, روشنی, درخشندگی

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
link /lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب; VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن; USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید

GT GD C H L M O
little /ˈlɪt.l̩/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, اندک, ناچیز, کوتاه, ریز, خرد, مختصر, جزئي, حقیر; ADVERB: اندک, قدری; USER: کوچک, کمی, کم, اندک, کمی در

GT GD C H L M O
living /ˈlɪv.ɪŋ/ = NOUN: زندگی, معیشت, وسیله گذران; ADJECTIVE: زنده, در قید حیات, جاندار, حی, جاودان; USER: زندگی, زندگی می, زنده, زندگی می کنند

GT GD C H L M O
looked /lʊk/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کرد, نگاه کردم, نگاه می, نظر می رسید

GT GD C H L M O
looking /ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید

GT GD C H L M O
materials /məˈtɪə.ri.əl/ = NOUN: مصالح; USER: مصالح, مواد, از مواد, مواد را, و مواد

GT GD C H L M O
model /ˈmɒd.əl/ = NOUN: مدل, نمونه, طرح, قالب, سرمشق, نقشه, پیکر; VERB: ساختن, شکل دادن, نمونه قرار دادن, طراحی کردن, مطابق مدل معینی در اوردن; USER: مدل, از مدل, نمونه

GT GD C H L M O
movement /ˈmuːv.mənt/ = NOUN: جنبش, حرکت, نهضت, گردش, تکان, سیر, تغییر مکان, ژست, وزن, حرکت سریع; USER: جنبش, حرکت, نهضت, جنبش های, جنبش را

GT GD C H L M O
mystic /ˈmɪs.tɪk/ = NOUN: عارف, اهل تصوف, اهل سر, متصوف, سالک; ADJECTIVE: عرفانی, مرموز, رمزی, متصوف; USER: عارف, عرفانی, رمزی, اهل تصوف, متصوف

GT GD C H L M O
native /ˈneɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: بومی, محلی, اهلی, تنی; NOUN: بچه; USER: محلی, بومی, مادری, های بومی, بومی است

GT GD C H L M O
needed /ˈniː.dɪd/ = ADJECTIVE: ضروری, مطلوب, بایسته; USER: ضروری, مورد نیاز, نیاز, مورد نیاز است, های مورد نیاز

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
noise /nɔɪz/ = NOUN: سر و صدا, صدا, اختلال, شلوغ, طنین, امد و رفته, فریاد, قیل و قال, پا رازیت, شایعه و تهمت, بانگ, خش خش; VERB: سروصدا راه انداختن, صدا راه انداختن, سر و صدا و اشوب کردن; USER: سر و صدا, صدا, سر و صدای, سر و صدا در, اختلال

GT GD C H L M O
non /nɒn-/ = PREFIX: منفی, خیر; USER: غیر, بدون, عدم, های غیر, و غیر

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
nous /naʊs/ = NOUN: عقل, خرد, قوه ادراک; USER: عقل, خرد, قوه ادراک

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
object /ˈɒb.dʒɪkt/ = NOUN: شیء, هدف, موضوع, مفعول, مقصود, شیی, چیز, کالا, منظره, شیی ء; VERB: اعتراض کردن, مخالفت کردن; USER: هدف, شیء, موضوع, مفعول, مقصود

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
others /ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
partitioned /pɑːˈtɪʃ.ən/ = ADJECTIVE: جزء بندی شده; USER: جزء بندی شده, تقسیم, تقسیم شده, پارتیشن بندی, افراز شده

GT GD C H L M O
parts /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه, جزء مرکب چیزی, جزء مساوی, اسباب یدکی اتومبیل, نقش بازگیر, پا, شقه; USER: قطعات, بخش, قسمت, نقاط, بخش های

GT GD C H L M O
passion /ˈpæʃ.ən/ = NOUN: شور, عشق, اشتیاق و علاقه شدید, هوای نفس, احساسات شدید, هوی, احساسات تند و شدید, تعصب شدید, اغراض نفسانی; USER: شور, عشق, شور و شوق, عشق و شور, شور و اشتیاق

GT GD C H L M O
philosophie /ˌfɪl.əˈsɒf.ɪ.kəl.i/ = USER: فلسفه, فلسفه مورد,

GT GD C H L M O
philosophy /fɪˈlɒs.ə.fi/ = NOUN: فلسفه, حکمت, تجرد, وارستگی, بردباری; USER: فلسفه, فلسفه را, فلسفه به

GT GD C H L M O
phrase /freɪz/ = NOUN: عبارت, اصطلاح, تعبیر, کلمه بندی, سخن موجز; VERB: پند وامثالبعبارت دراوردن, تعبیر دراوردن, تعبیر کردن, کلمه بندی کردن; USER: عبارت, اصطلاح, عبارت به, تعبیر, عبارت مورد

GT GD C H L M O
placed /pleɪs/ = VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: قرار داده شده, قرار داده, قرار می گیرد, قرار داده است, قرار گرفته است

GT GD C H L M O
please /pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن; ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید; USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در

GT GD C H L M O
plus /plʌs/ = ADVERB: بعلاوه; NOUN: بعلاوه, امتیاز; PREPOSITION: باضافه; ADJECTIVE: اضافی; VERB: افزودن به; USER: بعلاوه, علاوه, به علاوه, به اضافه, باضافه

GT GD C H L M O
point /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن; USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای

GT GD C H L M O
position /pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش; VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن; USER: موقعیت, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام

GT GD C H L M O
power /paʊər/ = NOUN: قدرت, برق, توان, نیرو, اقتدار, حکومت, زور, سلطه, عظمت, برتری, نیرومندی; VERB: نیرو بخشیدن به; USER: قدرت, برق, توان, قدرت را, نیرو

GT GD C H L M O
presence /ˈprez.əns/ = NOUN: حضور, پیشگاه, مجاورت, محضر, در نظر مجسم کننده, وقوع و تکرار, پیش; USER: حضور, وجود, با حضور, به حضور

GT GD C H L M O
privileged /ˈprɪv.əl.ɪdʒd/ = ADJECTIVE: ممتاز, خاص, امتیاز دار, دارای امتیاز یا حق ویژه; USER: ممتاز, مرفه, خاص, های ممتاز, خوشبخت و مرفه

GT GD C H L M O
production /prəˈdʌk.ʃən/ = NOUN: تولید, ساخت, محصول, استخراج, عمل, عمل اوری; USER: تولید, ساخت, محصول, های تولید, تولید می

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
published /ˈpʌb.lɪʃ/ = VERB: منتشر کردن, چاپ کردن, صادر کردن, منتشر شدن, طبع ونشر کردن, منتشر ساختن; USER: منتشر شده, منتشر, به چاپ, منتشر شد, منتشر شده است

GT GD C H L M O
pulsating /pʌlˈseɪ.tɪŋ/ = VERB: زدن, تپیدن, تکان دادن, جهند کردن, بضربان افتادن; USER: ضربان دار, نبض

GT GD C H L M O
question /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در; USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع

GT GD C H L M O
qui = USER: شبه, مجذور, به Qui, دانلود Qui,

GT GD C H L M O
racing /ˈreɪ.sɪŋ/ = NOUN: مسابقه, رقابت; ADJECTIVE: مسابقه دهنده, مربوط بمسابقه; USER: مسابقه, مسابقات, مسابقه ای, های مسابقه, مسابقه های

GT GD C H L M O
range /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن; USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده

GT GD C H L M O
real /rɪəl/ = ADJECTIVE: واقعی, حقیقی, راستین, عملی, طبیعی, موجود, حسابی, غیر مصنوعی, بی خدشه, صمیمی; NOUN: ریل, اصل; USER: واقعی, حقیقی, واقعی است, های واقعی, واقعی را

GT GD C H L M O
reality /riˈæl.ɪ.ti/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, هستی, معنی, اصلیت, اصالت وجود; USER: واقعیت, حقیقت, واقعیت است, واقعیت این, واقعیت را

GT GD C H L M O
really /ˈrɪə.li/ = ADVERB: واقعا, راستی, براستی, بالفعل; USER: واقعا, واقعا به, که واقعا, واقعا در, واقعا از

GT GD C H L M O
recovering /rɪˈkʌv.ər/ = VERB: بهبود یافتن, شفاء یافتن, ترمیم شدن, دوباره بدست اوردن, باز یافتن, بهبودی یافتن, بهوش امدن, دریافت کردن; USER: دوره نقاهت, نقاهت, دوره نقاهت بعد, نقاهت بعد, از دوره نقاهت

GT GD C H L M O
red /red/ = ADJECTIVE: قرمز, سرخ, قزل, انقلابی, برنگ خون; NOUN: کمونیست; USER: قرمز, رنگ قرمز, سرخ, های قرمز, قرمز رنگ

GT GD C H L M O
reflects /rɪˈflekt/ = VERB: منعکس کردن, فکر کردن, معکوس کردن, باز تابیدن, بازتاب دادن یا یافتن, تامل کردن, بر گرداندن; USER: منعکس کننده, منعکس, را منعکس, منعکس می, را منعکس می

GT GD C H L M O
respect /rɪˈspekt/ = NOUN: احترام, رابطه, حرمت, نسبت, حیث, عزت, بزرگداشت, رجوع, تکریم, حیثیت; VERB: احترام گذاشتن به, محترم داشتن, بزرگداشتن; USER: احترام, نسبت, رابطه, احترام به, حرمت

GT GD C H L M O
result /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; VERB: منجر شدن, منتج شدن, نتیجه دادن; USER: نتیجه, منجر, منجر شود, منجر به, حاصل

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
seat /siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر; VERB: نشاندن, جایگزین ساختن; USER: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند

GT GD C H L M O
seats /siːt/ = NOUN: صندلی, مقر, جا, جایگاه, مسند, مرکز, نیمکت, نشیمن, نشیمن گاه, کفل, سرین, محل اقامت, مدار, مستقر; USER: صندلی, کرسی, صندلی های, کرسی های, کرسی ها

GT GD C H L M O
seems /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, نظر میرسد, به نظر میرسد, نظر می رسد که

GT GD C H L M O
select /sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص; VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن; USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و

GT GD C H L M O
sense /sens/ = NOUN: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور, جهت, هوش, مضمون, مفاد, حس تشخیص; VERB: حس کردن, فهمیدن; USER: حس, احساس, مفهوم, معنی, شعور

GT GD C H L M O
sensuality /ˈsen.sjʊəl/ = NOUN: هوسرانی, نفسانیت, حس گرایی, نفس اماره, شهوت پرستی, شهوانیت, جسمانیت, نفس گرایی; USER: هوسرانی, نفس اماره, شهوت پرستی, نفسانیت, جسمانیت

GT GD C H L M O
sent /sent/ = ADJECTIVE: فرستاده; USER: فرستاده, فرستاده شده, فرستاده می, فرستاده می شود, فرستاده است

GT GD C H L M O
separate /ˈsep.ər.ət/ = ADJECTIVE: جدا, جداگانه, مجزا, اختصاصی, منفصل, علیحده; VERB: جدا کردن, مجزا کردن, تفکیک کردن, سوا کردن; USER: جداگانه, مجزا, جدا, جداگانه ای, های جداگانه ای

GT GD C H L M O
settings /ˈset.ɪŋ/ = NOUN: محیط, زمینه, موقعیت, نشاندن, اهنگ, جای نگین, کار گذاری, وضع ظاهر, قرار گاه; USER: تنظیمات, تنظیمات را, از تنظیمات, به تنظیمات, در تنظیمات

GT GD C H L M O
shades /ʃeɪd/ = NOUN: سایه, حباب چراغ یا فانوس, اباژور, جای سایه دار, اختلاف جزئی, سایه رنگ; USER: سایه, فام, فام های, سایه های, سایه روشن ها

GT GD C H L M O
sharing /ˈdʒɒb.ʃeər/ = NOUN: اشتراک, تسهیم; USER: اشتراک, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشته, های به اشتراک گذاری

GT GD C H L M O
show /ʃəʊ/ = NOUN: نمایش, نشان, نشان دادن, اثبات, جلوه, ارائه, مظهر; VERB: نشان دادن, نمایاندن, نمودن, ابراز کردن, فهماندن; USER: نشان, نشان می دهد, نمایش, نشان دادن, اثبات

GT GD C H L M O
side /saɪd/ = NOUN: سمت, طرف, ضلع, سو, پهلو, جانب, کناره, جنب; VERB: طرفداری کردن, طرفداری کردن از, در یکسو قرار دادن; USER: سمت, طرف, ضلع, سو, جانب

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
sing /sɪŋ/ = VERB: خواندن, سرودن, اواز خواندن, سرود خواندن, سراییدن; NOUN: سرود, اواز, تصنیف; USER: خواندن, آواز خواندن, آواز بخواند, سرود, آواز خواندن به

GT GD C H L M O
sitting /ˈsɪt.ɪŋ/ = ADJECTIVE: نشسته, در حال جلوس, در حال چمباتمه زدن; NOUN: نشست, جلسه, جا, صندلی; USER: نشسته, نشستن, نشسته و, نشسته است, نشسته اند

GT GD C H L M O
sketch /sketʃ/ = NOUN: طرح, طرح اولیه, خلاصه, مسوده, شرح, انگاره, طراحی کلیات, زمینه, طرح خلاصه; VERB: طراحی کردن, طرح کردن, طرح ریزی کردن; USER: طرح, طرح اولیه, مسوده, انگاره, طرح ریزی کردن

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
sort /sɔːt/ = NOUN: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه, طرز, رقم; VERB: جور کردن, طبقه بندی کردن, دسته دسته کردن, جور درامدن, پیوستن, دمساز شدن; USER: نوع, گونه, جور, قسم, طبقه

GT GD C H L M O
soul /səʊl/ = NOUN: ضمیر; USER: روح, روح را, روح به, روح از, روح است

GT GD C H L M O
sound /saʊnd/ = NOUN: صدا, صوت, درست, اوا; ADJECTIVE: سالم, استوار, مستدل, بی عیب; ADVERB: بطور ژرف; VERB: صدا کردن, به نظر رسیدن, صدا دادن; USER: صدا, صوت, درست, سالم, استوار

GT GD C H L M O
speakers /ˈspiː.kər/ = NOUN: سخنگو, گوینده, متکلم, ناطق, حرف زن, سخن ران, رئیس مجلس شورا; USER: سخنرانان, بلندگوهای, بلندگو, بلندگو های, سخنرانان به

GT GD C H L M O
speeds /spiːd/ = NOUN: سرعت, شتاب, تندی, کامیابی, میزان شتاب, درجه تندی, وضع, حالت; USER: سرعت, سرعت های, با سرعت, سرعتهای, سرعت ها

GT GD C H L M O
sport /spɔːt/ = NOUN: ورزش, بازی, سرگرمی, شوخی, الت بازی, شکار و ماهیگری و امثال آن, نمایش تفریحی; VERB: بازی کردن; USER: ورزش, ورزشی, های ورزشی, ورزش را, ورزش های

GT GD C H L M O
sporting /ˈspɔː.tɪŋ/ = NOUN: ورزش, بازی, سرگرمی, شوخی, الت بازی, شکار و ماهیگری و امثال آن, نمایش تفریحی; VERB: بازی کردن; USER: ورزشی, های ورزشی, ورزشی را, ورزشی از

GT GD C H L M O
spyder = USER: Spyder در, Spyder به

GT GD C H L M O
start /stɑːt/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, مبداء, مقدمه; VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, شروع به, شروع می, را شروع, ابتدا

GT GD C H L M O
subtitles /ˈsʌbˌtaɪ.tl̩/ = NOUN: عنوان فرعی, لقب فرعی, عنوان فرعی مقاله; USER: زیرنویس, زیرنویسهای, شده, دریافت, نویس

GT GD C H L M O
sur = USER: سور, جنوبی, سطوح, میگیرند کمی رادیواکتیو, کمی رادیواکتیو

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
t /tiː/ = NOUN: بیستمین حرف الفبای انگلیسی, هر چیزی شبیه حرف ت; USER: تی, T, T برای, تن در, آزمون t

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
thrills /THril/ = NOUN: هیجان, لرز, لرزه; VERB: لرزیدن, بهیجان اوردن, بتپش دراوردن; USER: لرزش, هیجان, لرزش و, شور, شور و,

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
today /təˈdeɪ/ = NOUN: امروز; USER: امروز, امروزه, امروز در

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
tool /tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست; VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن; USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای

GT GD C H L M O
touches /tʌtʃ/ = NOUN: حس لامسه, لمس دست زنی, پرماس, احساس با دست; USER: لمس, نکات, را لمس, لمس است, از لمس

GT GD C H L M O
tout /taʊt/ = VERB: مشتری جلب کردن, خریدار پیدا کردن, صدای نکره ایجاد کردن, بلند جار زدن, با صدای بلند انتشار دادن; USER: مشتری جلب کردن, خریدار پیدا کردن, صدای نکره ایجاد کردن, بلند جار زدن, با صدای بلند انتشار دادن

GT GD C H L M O
translate /trænsˈleɪt/ = VERB: ترجمه کردن, معنی کردن, تفسیر کردن, بر گرداندن, عین کلمه یاعبارتی را از زبانی بزبان دیگر نقل کردن; USER: ترجمه کردن, ترجمه, ترجمه کنید, را ترجمه, ترجمه می

GT GD C H L M O
trophy /ˈtrəʊ.fi/ = NOUN: جایزه, غنیمت, یادگاری پیروزی, نشان ظفر; USER: جایزه, غنیمت, جام, یادگاری پیروزی, جام قهرمانی را

GT GD C H L M O
truly /ˈtruː.li/ = ADVERB: صادقانه, بدرستی, براستی, بخوبی, راست, با حقیقت, باشرافت, بطور قانونی; USER: صادقانه, واقعا, به راستی, که واقعا, واقعا به

GT GD C H L M O
try /traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون; VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن; USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید

GT GD C H L M O
type /taɪp/ = NOUN: نوع, گونه, قسم, الگو, رقم, حروف چاپ, حروف چاپی, کلیشه, باسمه; VERB: قبیل, ماشین کردن, طبقه بندی کردن, با ماشین تحریر نوشتن, نوع خون را معلوم کردن; USER: نوع, شده نوع, از نوع, گونه

GT GD C H L M O
typical /ˈtɪp.ɪ.kəl/ = ADJECTIVE: نوعی; USER: نوعی, معمولی, معمول, های معمولی, معمولی است

GT GD C H L M O
under /ˈʌn.dər/ = PREPOSITION: تحت, زیر; ADJECTIVE: کمتر از, تحت تسلط, زیرین, مخفی در زیر, کسری دار, موجود درزیرسطح; ADVERB: در زیر; NOUN: کسر; USER: تحت, زیر, در زیر, را تحت, کمتر از

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
values /ˈvæl.juː/ = NOUN: ارزش, مقدار, ارج, بها, قیمت, قدر, فرجه; USER: ارزش, مقادیر, ارزشهای, ارزش های, ارزش ها

GT GD C H L M O
vehicle /ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر; USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را

GT GD C H L M O
vehicles /ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر; USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و

GT GD C H L M O
version /ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه; USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی

GT GD C H L M O
video /ˈvɪd.i.əʊ/ = ADJECTIVE: تصویری, تلویزیونی; NOUN: تلویزیون; USER: تصویری, ویدیو, ویدئو, ویدئویی, های ویدئویی

GT GD C H L M O
vocabulary /vəˈkæb.jʊ.lər.i/ = NOUN: واژگان, لغت, فرهنگ لغات, فهرست لغات و اسامی, مجموع لغات یک زبان; USER: واژگان, لغات, فرهنگ لغت, لغت, فرهنگ لغات

GT GD C H L M O
wanted /ˈwɒn.tɪd/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, خواستم, خواست, می خواستم, می خواست

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
watch /wɒtʃ/ = NOUN: ساعت, دیدبان, مراقبت, پاسداری, کشیک, ساعت جیبی و مچی, پاس, مدت کشیک; VERB: مراقبت کردن, مواظب بودن, بر کسی نظارت کردن, پاسداری کردن, نگهبانی دادن, نگهبان بودن, پاییدن; USER: ساعت, تماشای, تماشا, تماشا کنید, را تماشا

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
weight /weɪt/ = NOUN: سنگینی, نزن, سنگ وزنه, چیز سنگین; VERB: سنگین کردن, بار کردن; USER: وزن, با وزن, و وزن, وزن به

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
whether /ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا; PRONOUN: چه; USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
white /waɪt/ = ADJECTIVE: سفید, خنگ; NOUN: سفیدی; USER: سفید, رنگ سفید, های سفید, سفیدی, سفید و

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
worked /wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده; USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
worth /wɜːθ/ = ADJECTIVE: با ارزش; NOUN: ثروت, قیمت, بها, ازرش; USER: با ارزش, ارزش, به ارزش, که ارزش, را به ارزش

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

GT GD C H L M O
zen /zen/ = NOUN: فرقه بوداییان طرفدار تفکر و عبادت وریاضت; USER: ذن, ذن و, ظن Zen, ذن را

270 words